قدس آنلاین: محل کارش مشهد بود، ولی می گفت سالهای زیادی در شهرهای دور و نزدیک خراسان کار می کرده و باید هر روز صبح، تک و تنها نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر می رفته و شب به مشهد بر می گشته، حتی به این فکر نمی کرد اگر ماشین پنجر کند، وسط بیابان حتی نمی تواند پیاده شود.
وقتی برای تصویربرداری به بیمارستان شریعتی مشهد رفتم، درد و رنج او را موقع دیالیز دیدم. درد و رنجی که فقط یکی از هزاران درد او بود، ولی هیچ وقت به روی خودش نمی آورد...
پس از پخش مستند، با او رفیق شدم و هر از گاهی احوال پرسش بودم. وقتی برای پیوند کلیه به تهران آمده بود، همراه با حاج عزت مطهری (شاهی) به ملاقاتش رفتیم. تمام بدنش ورم داشت و باید در محیط ایزوله می بود، اما شور و شوق دیدن عزت شاهی باعث شد قرنطینه را هم بشکند.
تمام این سالها بارها و بارها عمل جراحی شد، ولی دست از تلاش بر نداشت. بین بیمارستان و آسایشگاه و منزل در رفت و آمد بود ولی خانه نشین نشد. حتی بعد از بازنشستگی هم، کار دیگری برای خودش دست و پا کرد تا مشغول باشد و سربار جامعه نباشد.
آخرین بار بهخاطر پارگی مثانه زیر تیغ جراحی رفت و بعد از مدتی متوجه شدند تمام ریه بهخاطر ابتلا به کرونا از بین رفته، تا اینکه دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد.
این مرد، سه و نیم دهه، با بدنی نیمه جان و تکه و پاره، تلاش کرد و جنگید و خدمت کرد، فقط و فقط بهخاطر اینکه بر عهد با رفقای شهیدش ثابت قدم باشد.
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
نظر شما